دوره درمان سه بعدی T3
آموزش راحت و آسان دوره متمم بادی کد درمان سه بعدی T3
مدرس استاد محمد بهمنی پور
فایل 1 فایل صوتی
فایل 2 فایل صوتی
فایل 3 فایل صوتی
فایل 4 فایل صوتی
فایل 5 فایل صوتی
فایل 6 فایل صوتی
فایل 7 فایل صوتی
مدرس استاد محمد بهمنی پور
فایل 1 فایل صوتی
فایل 2 فایل صوتی
فایل 3 فایل صوتی
فایل 4 فایل صوتی
فایل 5 فایل صوتی
فایل 6 فایل صوتی
فایل 7 فایل صوتی
سطح انرژی شرمساری - گناه مقاله
سطح انرژی ٢٠ : شرمساری
سطح انرژی شرمساری شديداً نزديک به مرگ است و گاهی بشکل شرم آوری با خودکشی
خودآگاه صورت می گيرد يا اينکه بگونه ای نافذ با واماندگی و درماندگی خود را نشان می دهد،
بطوری که شخص قادر نيست قدمی در ادامه زندگی بردارد. در اين مرحله تصادفات قابل اجتناب
بسياری اتفاق می افتند. همگی در مورد دردِ "از دست دادن آبرو يا وجهه"، بی اعتبار شدن و
احساس "هيچ کس بودن" آگاهی داريم. در مرحله شرمساری سرمان را پايين می اندازيم و خود را
مخفی می کنيم، آرزو می کنيم ای کاش نامرئی بوديم. تبعيد روشی سنتی و آميخته با شرمساری
است. در جوامع اوليه که ريشه همه ما از آنجاست، شرمساری برابر با مرگ تلقی می شود.
هرگونه تجربه در زندگی که منجر به شرمساری شود مثل تجاوز جنسی، شخصيت فرد را
در زندگی او خدشه دار می کند، مگر اينکه اين موارد به کمک معالجه و درمان حل شوند.
شرمساری بعنوان چيزی که زيگموند فرويد تعيين کرده بود، عامل اختلال روانی می گردد. اين
حالت برای احساسات و سلامت روانی بسيار مخرب است و منجر به تضعيف حرمت نفس می
شود و در نهايت فرد آمادگی ابتلا به بيماريهای جسمی گوناگونی را در خود فراهم می آورد.
شرمساری براساس شخصيت، همان حس خجالت، کناره گيری و درون گرايی شديد است.
شرمساری بعنوان ابزاری در خشونت استفاده می شده است و قربانيان اين حالت اغلب
خود، ظالم و ستمگر می شدند. بچه های شرمسار، خوی وحشی گرانه ای با حيوانات و ديگر
کودکان دارند. کسانی که ميزان هوشياری آنها تنها در سطح انرژی ٢٠ است، بسيار خطرناک
هستند، چرا که اغلب حالات توهمی از يک ماهيت اتهامی دارند، بعضی از آنها روانی شده و
برخی ديگر مرتکب جرم و جنايات عجيب و غريب می شوند.
بعضی افراد شرمسار، کمال گرايی را با تعصب جبران می کنند. مثالهای آشکاری از
افراط گرايان اخلاقی که گروههای متعصب سياسی و مذهبی را شکل می دهند و تمام شرمساری
ناخودآگاه خود را در آن طرح ريزی می کنند از همين نوع اند. اين در حالی است که ديگر افراد
گروه، درستی اين امر را با حملات شان توجيه می کنند. قتلهای زنجيره ای که با اخلاقيات جنسی
مرتبط هستند، تنها توجيهی برای تنبيه زنان "بد" است.
از آنجا که شرمساری تمام شخصيت انسان را به سمت انحطاط می کشاند، منجر به آسيب
پذيری به ديگر احساسات منفی نيز می گردد و بنابراين اغلب نتيجه بديهی آن غرورِ کاذب، خشم و
گناه خواهد بود.
سطح انرژی ٣٠ : گناه
گناه عموماً در جامعه ما (جامعه آمريکايی)برای تغيير و تنبيه استفاده می شده است. گناه
خود را به اَشکال گوناگونی مانند ندامت و پشيمانی، خود را متهم دانستن، لذت بردن از درد زيرا
که فرد سزاوار آن است و تمام حيطه هايی که نشانه هايی از قربانی بودن دارد بيان می کند. حس
گناه بصورت ناخودآگاه منجر به بيماری روان تنی يا جسمی روحی- سايکوسوماتيک- می شود؛
تمايل در تصادف و خودکشی از نشانه های اين حالت می باشد. افراد بسياری در طول زندگی با
حس گناه کلنجار می روند، در صورتی که بسياری نيز بشدت تلاش در فرار از زير بار گناه و رد
کل ماجرا هستند.
تسلط حس گناه بر فرد منجر به شيفتگی و مشغوليت ذهنی فرد با معصيت می شود. گرايش
برای حس نابخشودنی اغلب توسط عوامل عوام فريبانه سياسی مذهبی بوجود آمده و برای تهديد،
اجبار و کنترل مورد سوء استفاده قرار گرفته است. اين "معصيت و رستگاری" بوسيله
سوداگرانی که خود غرق در عقده های تنبيهی هستند شکل گرفته است که يا می خواهند حس گناه
خود را از اين طريق از بين ببرند يا آن را به ديگران نيز منعکس کنند.
فرهنگهای پيشرفت نيافته با تنبيه يا شلاق شروع به فريفتن می کنند. عده ديگری شکلی
متفاوت از خشونت را مانند کشتار حيوانات در مراسم مذهبی در ملأ عام انجام می دهند. گناه خشم
را برمی انگيزاند که کشتارهای متعدد بعد از آن بيانگر اين حقيقت می باشند. مجازاتِ اعدام مثالی
است که چگونه قتل و کشتار، توده مردم گناه زده را خشنود، راضی و رستگار می کند. جامعه
آمريکايیِ نابخشنده ما قربانيان را در مطبوعات تحقير می کند و سرانجام مجازات را انجام می
دهد. تا بحال در اينجا (آمريکا) هيچ عمل بازدارنده و تصحيح کننده ای نمايش داده نشده است.و
سطح انرژی بی علاقگی - حزن و اندوه - هراس مقاله
سطح انرژی ۵٠ : بی علاقگی
مشخصه های اين سطح انرژی، فقر، يأس و نااميدی است. جهان و آينده آن برای اين
افراد، متروکه و غم انگيز است. تأثر برای اين گروه، آهنگ زندگی بحساب می آيد. بی علاقگی
حالتی از نااميدی است. قربانيان اين حالت، هميشه محتاج و نيازمندند. آنها دچار فقدان منبع انرژی
هستند تا دريابند چه چيزی ممکن است در دسترس باشد، مگر اينکه يک انرژی خروجی برايشان
فراهم شود، درغير اين صورت يک خودکشی تأثربار از عواقب آن می باشد. در اين حالت هيچ
اراده ای برای زندگی وجود ندارد و اينگونه افراد بی توجه به محرکات به پوچی خيره می شوند تا
زمانی که چشمانشان پيگيری اين ردپا را متوقف کند، ولی آن زمان ديگر انرژی ای نمانده است که
حتی بخواهند غذايی را ببلعند. اين سطح انرژیِ افراد بی خانمان و بی سرپرست جامعه، همچنين
سرنوشت افراد مسن و کسانی که از ديگران به دليل بيماريهای شديد و پيشرفته طرد شده اند است.
افراد بی علاقه هميشه به ديگران وابسته اند. اين افراد هميشه سربار هستند و بعنوان افراد تحميلی
برای ديگران احساس می شوند.
اغلب اوقات، جوامع با فقدان انگيزه کافی برای کمک واقعی به اين نوع قشر و دسته از
افراد که در اين سطح به سر می برند مواجه هستند. اين در واقع سطح انرژیِ برخی از خيابانهای
کلکته در هندوستان است که فقط انسانهای پرهيزگاری چون مادر ترزا و پيروانش شهامت رفتن به
آنجا و درمان را دارند. بی علاقگی مرحله ای است که شخص همه اميد و روزنه های ممکن را
رها کرده و تنها تعداد قليلی اين جرأت را دارند که با آن مواجه و روبه رو شوند.
سطح انرژی ٧۵ : حزن و اندوه
اين سطح انرژی در حقيقت مرحله غم، ضرر و زيان و وابستگی است. شايد همه ما اين
مرحله را برای مدتی در زندگی مان تجربه کرده باشيم، اما کسانی که در اين سطح باقی می مانند
زندگی را همراه با افسردگی و پشيمانی سپری خواهند کرد. اين مرحله سوگواری، داغداری و
سرزنش وجدان برای گذشته است. همچنين اين سطحِ انرژیِ بازَندگان هميشگی يا قماربازانی است
که شکست را بعنوان قسمتی از شيوه زندگی پذيرفته اند که اغلب منجر به از دست دادن شغل،
دوستان، خانواده، فرصتها، سلامت و ثروتشان می گردد. ضرر و زيانهای زياد در اوايل دوران
زندگی باعث می شود که شخص برای قبول غم و اندوه در آينده آسيب پذير شود، گويا که غم و
اندوه به قيمت زندگی بوده است. در مرحله حزن و اندوه، فرد در همه جا شاهد غم است؛ در بچه
های کوچک و در بطن خود زندگی. اين مرحله وسعت ديد او را يکنواخت می کند. يکی از نشانه
های اين مرحله اين است که فرد تصور می کند برای چيزی که از دست رفته است ديگر هيچ
جايگزينی وجود ندارد و هيچ چيز نمی تواند جای آن سمبل يا شیء را پر کند. در اين مرحله او به
يک مسأله خاص عموميت می دهد؛ يعنی برای چنين فردی از دست دادن معشوق برابر با از دست
دادن خود عشق خواهد بود. در اين شرايط چنين زيانهای عاطفی منجر به افسردگی های شديد يا
حتی مرگ می گردد. اگر چه حزن و اندوه گورستان زندگی است، اما در مقايسه قدرت انرژی آن
از مرحله بی علاقگی که در قسمت قبل توضيح داديم بيشتر است؛ بنابراين هنگامی که فردی بی
علاقه و آسيب ديده شروع به گريه می کند، متوجه می شويم که حال او رو به بهبود است، زيرا
هنگامی که او شروع به گريه می کند، دوباره غذا خواهد خورد که در واقع حالتی از بهبود است.
سطح انرژی ١٠٠ : هراس
در اين مرحله ميزان انرژی بيشتری وجود دارد، زيرا گاهی ترس از خطر می تواند مفيد
باشد. ترس قسمت عمده ای از زندگی را در تشويق به منظور فعاليتهای بی پايان تشکيل می دهد.
ترس از وجود دشمن، دوران پيری يا مرگ، طرد شدن و بسياری از ترسهای اجتماعی ديگر،
محرکهای تهی در زندگی اغلب انسانها بشمار می روند. از ديدگاه اين مرحله جهان جايی پر از
خطر، تله و تهديد است. ترس ابزار اصلی و مورد علاقه گماشتگان سرکوبگر و ديکتاتور است و
اين ناامنی است که بعنوان سهامی در تجارت توسط گرداندگان بازار به فروش می رسد. همچنين
رسانه ها و تبليغات نقش مهمی در افزايش اين سهام بازی می کنند.
ترس مفرط می تواند به اندازه تصورات بشر نامحدود باشد. هنگامی که ترس تمرکز فرد
را به خود جلب می کند، حوادث آزاردهنده بی پايان جهان شروع به تغذيه آن می کنند. بيم و هراس
در از دست دادن يک رابطه منجر به حسادت و استرسهای شديد و مزمن می شود. افکار آميخته با
ترس باعث بيماری پارانويا يا سوء ظن شديد و ايجاد ساختار دفاعی و عصبی می شود، زيرا اين
بيماری حتی می تواند بر روند اجتماعی مسلط گردد.
ترس رشد شخصيت را محدود و به مرحله ای از بازدارندگی هدايت می کند، زيرا در واقع
همه انرژی در رسيدن به مرحله ای بالاتر از ترس و هراس هدر می رود. در بسياری از موارد
ديده شده است که قربانيان اين مراحل نمی توانند به مرحله ای فراتر قدم بگذارند. ترس هميشه به
دنبال رهبران مستبدی است که بنظر می رسد بر ترس خود غلبه کرده اند تا خود را از بردگی آن
برهانند.
سطح انرژی ميل و خواهش - خشم مقاله
سطح انرژی ١٢۵ : ميل و خواهش
در اين مرحله انرژی بيشتری در دسترس است. ميل و خواهش حوزه وسيعی از فعاليتهای
انسان مثل شرايط اقتصادی را تحريک می کند. تبليغ کنندگان با استفاده از حس نياز و تمايلات که
دقيقاً با اميال غريزی در ارتباط است شروع به برنامه ريزی جهت تجارت خود می کنند. اميال
سبب می شوند که تلاش بيشتری در جهت رسيدن به اهدافمان يا گرفتن پاداش داشته باشيم. ميل به
داشتن رتبه و مقام، اعتبار، پول يا قدرت، زندگی بسياری را می چرخاند؛ مخصوصاً کسانی که پا
از مرحله ترس بعنوان موضوع اصلی زندگی شان فراتر گذاشته اند.
ميل و خواهش همچنين مرحله ای از اعتياد است، جايی که مقصود و هدف از خودِ زندگی
با اهميت تر می شود. قربانيان اين مرحله ممکن است واقعاً از اساس اين انگيزه ناآگاه باشند.
بعضی افراد به اينکه ديگران به آنها توجه کنند معتاد می شوند و ديگران را با مطالبات و
درخواستهای مکرر از خودشان دور می کنند. در واقع همين تمنا و خواهش در امور جنسی بود که
صنعتی برای مُد و سبک و سياق مختلف در آرايش و تزئين فراهم کرد.
ميل و خواهش رابطه نزديکی با حرص و طمع دارد. ميل و خواهش سير نشدنی است،
زيرا ميل، يک ميدان انرژی اندامی است و در نتيجه رضايت يک چيز منجر به تحريک لذت برای
چيز ديگری که ارضا نشده است می شود؛ مثلاً ميلياردها انسان دچار عقده ای در بدست آوردن
پول بيشتر و بيشتر هستند.
قطعاً سطح انرژی ميل و خواهش از سطح انرژی بی علاقگی يا محزونی بسيار بالاتر
است، زيرا برای "بدست آوردن" ابتدا بايد انرژی کافی برای "خواستن" داشت. در اينجا تلويزيون
تأثير بسزايی بر مردم دارد. در واقع اين کار با تلقين خواسته ها و انرژی بخشيدن به اشتياقات به
درجه ای که آنها از مرحله بی علاقگی بيرون آيند و زندگی بهتری را جستجو کنند انجام می
پذيرد. خواسته ها می توانند ما را در مسير دستاورد و دستيابی قرار دهند. ميل و خواهش قادر
است بعنوان پايگاهی در رسيدن به مراحل بالاتری از هوشياری عمل کند.
سطح انرژی ١۵٠ : خشم
اگرچه خشم منجر به قتل، خشونت و جنگ می شود، اما در مورد سطح انرژی، بسيار
فراتر از سطح انرژيهای قبلی است که منتهی به مرگ می شدند. خشم می تواند هم عاملی سازنده و
هم مخرب باشد. هنگامی که افراد از مرحله بی علاقگی و محزونی خارج شوند و همچنين در
زندگی بر ترس غلبه کنند، در واقع شروع به خواستن می کنند. ميل و خواهش منجر به نااميدی و
نهايتاً همه چيز به خشم منتهی می شود؛ بنابراين خشم نقطه اتکايی است که در پايان افراد در آن به
سمت آزادی سوق داده می شوند. غضب بخاطر بی عدالتی های اجتماعی، قربانی شدنها و
نابرابری، حرکتی بسيار عظيم خلق می کند که در نهايت منجر به تغييرات اساسی و مهم در
ساختار جامعه می گردد، اما هميشه خشم خود را همراه با رنجش و انتقام نشان می دهد؛ بنابراين
بسيار حساس و خطرناک است. کسانی که روش زندگی شان با خشم شکل گرفته است افراد بسيار
زودرنج و زودجوشی هستند که برای هرچيزِ جزئی بيش از حد حساس، ستيزه جو و متخاصم می
شوند و تنها مشغول تمرکز بر روی بی عدالتی ها می شوند.
خشم براساس سطح انرژی زيرين خودش شکل گرفته است، زيرا از نااميدی در برابر
تمايلات و خواسته ها نشأت می گيرد. نااميدی از اغراق در اهميت تمايلات و خواسته ها بوجود
می آيد. فرد خشمگين چنان وارد ميلی افراطی می شود که می توان او را به کودکی بی تاب تشبيه
کرد. خشم به آسانی بسيار تبديل به نفرتی که تأثيراتی فرساينده بر قسمتهای مختلف زندگی فرد
دارد می شود.
سطح انرژی غرور و تکبر مقاله
سطح انرژی ١٧۵ :غرور و تکبر
غرور با سطح انرژی ١٧۵ قادر است نيروی دريايی آمريکا را بچرخاند. بايد يادآور شد
که اين سطح انرژیِ اکثر مردمان امروزی است. در مقايسه با سطوح انرژی پايين تر، هنگامی که
کسی به اين سطح انرژی می رسد احساس خشنودی می کند. در اين مرحله حرمت نفس انسان
افزايش می يابد و بعنوان مرحمی بر تمام دردهايی که افراد در مراحل پايين ترِ هوشياری تجربه
کرده اند تلقی می گردد. غرور، خوب بنظر می رسد و باعث می شود انسان در رژه انسانی بسيار
محکم قدم بردارد. غرور و تکبر، بسيار فراتر و دورتر از سطح انرژی های شرمساری، گناه و
هراس است؛ مثلاً از نااميدی در "گِتو" (اشاره به محله يهودی نشينان در جريان هولوکاست دارد)
تا رسيدن به مرحله يک تفنگدار دريايی، پيشرفتی بسيار بزرگ بحساب می آيد. غرور معمولاً با
خود شهرت و خوشنامی به همراه دارد و از طرف جامعه مورد تشويق قرار می گيرد، اما از آنجا
که در جدول هوشياری مشاهده می کنيم اين مرحله هنوز به اندازه کافی بار منفی با خود دارد که
باعث شود همچنان زير مرحله بحرانی ٢٠٠ قرار بگيرد. به همين جهت است که غرور و تکبر
تنها در مقايسه با سطوح پايين تر خوب بنظر می رسد.
شايد تقريباً همگی می دانيم که مشکل غرور اين است که افراد بسيار مغرور و دارای
اعتماد به نفس بيش از اندازه، به احتمال زياد شکست می خورند. غرور حالتی تدافعی دارد و
بسيار آسيب پذير است، زيرا هميشه به يک شرايط خارجی وابسته است و از خود هيچ قدرتی
ندارد و هر لحظه ممکن است انسان به مراحل پايين تری از انرژی برگشت داده شود. نفس متورم
شده برای هر حمله ای آسيب پذير است. غرور هميشه ضعيف می ماند، زيرا هر لحظه ممکن
است ستونهايش تخريب شود و به سمت شرمساری که تهديدی برای برافروختن آتش ترس از
ضرر و زيان و از دست دادن غرور است هدايت شود.
غرور موجب تفرقه و افزايش نفاق و فرقه بازی می شود که عواقب گرانی در بردارد.
گاهی ديده شده که بشر برای غرور حاضر به انجام هر کاری بوده است. امروزه هنوز نيرويهای
ارتش بخاطر يکی از همين نمادهای غرور به نام ناسيوناليسم يا ملت پرستی، با تعصبات بی پايه
حاضر به خونريزی و کشتارهای فجيع مثل جنگهای مذهبی و ترورهای سياسی هستند. تاريخ
هولناک شرق ميانه و اروپای مرکزی، قيمت همان غروری را می پردازد که امروزه جوامع از آن
در رنج به سر می برند. قسمت نزولی غرور همان گردن فَرازی و اِنکار است. اين مشخصه های
غرور راه رسيدن به رشد و تکامل را برای انسان مسدود می کنند. در غرور و تکبر به دليل
مشکلات عاطفی و نقض شخصيت که ناديده گرفته شده اند، رهايی از اين اعتياد غيرممکن است.
تمام مشکلاتِ مربوط به عدم پذيرش حقيقت، همان غرور می باشد؛ بنابراين غرور و تکبر يک
بازدارنده بسيار قوی در فراگيری و بدست آوردن قدرت واقعی که می تواند غرور را با قدر و
قيمت حقيقی و اعتبار و حيثيت جايگزين کند محسوب می شود.
سطح انرژی جرأت - بی طرفی مقاله
سطح انرژی ٢٠٠ : جرأت
اولين چيزی که در اين مرحله نمايان می شود قدرت است. هنگامی که همه افراد آزمايش
شونده را با سطح انرژی زير ٢٠٠ بررسی می کنيم می توان به آسانی دريافت که چگونه همه در
آزمايش ضعيف عمل می کنند، اما نسبت به زمينه های پشتيبان زندگی که بالای ٢٠٠ هستند
پاسخی قوی نشان می دهند. اين قسمت خط بحرانی بحساب می آيد که تأثيرات مثبت و منفی زندگی
را از يکديگر متمايز می کند. در سطح انرژی جرأت، دستيابی به قدرت واقعی اتفاق می افتد. به
همين دليل می توان از آن بعنوان مرحله توانمندسازی نيز ياد کرد. اين منطقه و مرحله ای است که
در آن اکتشاف، انجام، شکيبايی، ثبات و تصميم گيری صورت می گيرد. در سطوح پايين تر،
جهان خسته کننده، غمگين، ترسناک و خالی از اميد ديده می شود، اما در سطح انرژی جرأت،
زندگی بصورتی هيجان انگيز، چالش برانگيز و تحريک کننده بنظر می رسد.
اين سطح انرژی به سعی و کوشش فرد برای امور جديد يا مواجه شدن با تغييرات و
چالشهای زندگی اشاره دارد. در اين مرحله که نوعی مرحله توانمندسازی است، فرد قادر است با
فرصتهای زندگی دست و پنجه نرم کند و مسئوليت آنها را بخوبی بعهده گيرد؛ برای مثال در
مرحله ٢٠٠ انرژيهای لازم برای يادگيری يک مهارت جديد در دسترس است که در واقع جزء
رسيدن به تکامل و تحصيل اهدافی نائل شدنی بشمار می رود. در اين مرحله ظرفيتی در فرد
بوجود می آيد که می تواند با ترس و مشخصه های نقاط ضعف مواجه شود و عليرغم وجود آنها به
سمت و سوی رشد و تکامل گام بردارد. همچنين اضطراب نمی تواند هيچ اثری بر تلاش فرد
بگذارد، زيرا خودِ اضطراب در مراحل پايين تری از تکامل قرار دارد. موانعی که منجر به
شکست اشخاص در زير سطح هوشياری ٢٠٠ می شود بعنوان تحريک کننده هايی برای افرادی
که در اين سطح انرژی يعنی قدرت واقعی قرار دارند نمايان می شود.
افراد در اين سطحِ هوشياری به همان مقداری که انرژی از جهان دريافت می کنند به همان
ميزان نيز آن را به دنيا برمی گردانند. اما در سطوح هوشياری پايين تر، افراد بدون داد و ستد
انرژی آن را از جامعه تخليه کرده و بعبارت ديگر انرژی را به هدر می دهند. تماميت و کمال
منجر به بازخوردهای مثبت، پاداش به خود، افزايش حرمت نفس و بتدريج منجر به تقويت و
مستحکم شدن فرد می شود. اينجا دقيقاً همان جايی است که باروری، حاصلخيزی و سودمندی
شروع می شود.
سطح انرژی ٢۵٠ : بی طرفی
هنگامی که به اين مرحله که ما آن را بی طرفی نامگذاری کرده ايم می رسيم انرژی بشدت
مثبت می شود، زيرا اين مرحله از رهايی از موقعيت و شرايط سطوح پايين تر در نمونه مورد
نظر متمرکز و مجسم شده است. در سطوح انرژی زير ٢۵٠ ، هوشياری تمايل به ديدن تناقضات
دارد و بنای خود را براساس موضع گيريهای سفت و سخت می گذارد. در حقيقت مانع بزرگی در
جهان بوجود می آيد که بجای ساده ديدن هر چيزی مثل سياه و سفيد تمايل به ديدن چندگانگی ها و
پيچيدگی ها بوجود می آيد.
قرار گرفتن در چنين موقعيتهايی منجر به ايجاد تضاد يا دو قطبی شدن و در نهايت باعث
تفرقه و اختلاف می گردد. در هنرهای رزمی موضع گيری بحالتی سفت و سخت منجر به آسيب
پذيری می شود و اگر فرد رزمی کار از انعطاف خاصی برخوردار نباشند نهايتاً با شکست مواجه
می شود. برخلاف سطوح انرژی ديگر که سعی در مقاومت در برابر موانع می کنند و باعث ازهم
پاشيدگی انرژی شخص می شوند قرارگيری در شرايط بی طرفی، به فرد ظرفيتی می دهد که
بدون قضاوت کردن قابليتی انعطاف پذير داشته باشد و مشکلات را بصورت واقعی ارزيابی کند.
بی طرفی به اين معناست که فرد نسبتاً مستقل از پی آمدها و نتايج باشد. قضاوت نکردن و بعبارتی
دنبال نکردن امور شخصی ديگران يعنی تجربه نکردن ترس، شکست و نااميدی.
در مرحله بی طرفی فرد می تواند بگويد "خوب، اگر اين شغل را بدست نياورم، قطعاً
شغل ديگری بدست خواهم آورد". اين شروع اطمينانی است که از درون او نشأت می گيرد.
هنگامی که او چنين قدرتی را احساس می کند ديگر به راحتی تهديد نمی شود، از هيچ چيزی
ارعاب نخواهد داشت و نياز به اثبات چيزی ندارد. ورود به سطح انرژی ٢۵٠ و خوب بازی
کردن نقش باعث می شود تمام فراز و نشيب های زندگی خيلی عادی و آسان بنظر آيند.
افراد متعلق به اين مرحله هميشه احساس آسايش می کنند. از نشانه های اين مرحله قابليت
اطمينان برای زندگی در جهان است. اين مرحله امنيت است. افراد متعلق به اين مرحله می توانند
با هرچيزی ارتباط برقرار کنند، در همه جا باشند و با امنيت خاطر به هر کاری دست بزنند، زيرا
علاقه ای به درگيری، نزاع، ارتکاب جرم يا رقابت ندارند. آنها بسيار راحت و از لحاظ احساسی و
عاطفی آسوده خاطر هستند. اين گرايش تهی از هرگونه قضاوت است و به سمتی هدايت می شود
که ديگر نيازی به کنترل رفتار ديگران نخواهد بود. همچنين به دليل وجود ارزش حس آزادی در
چنين افرادی نمی توان آنها را به آسانی تحت کنترل در آورد.
می گردد؛ بنابراين اين مرحله خالی از هر گونه تبعيض، نابردباری و تعصب است. در اين سطح
انرژی نوعی آگاهی و هوشياری وجود دارد که در آن همسانی و برابری با تنوع و گوناگونی به
هيچ وجه بيگانه نيست. می توان گفت که مرحله پذيرش در برگيرنده همه چيز است و با رد و
امتناع هيچ ميانه ای ندارد.
سطح انرژی خِرَد مقاله
سطح انرژی ۴٠٠ : خِرَد
هوش و عقلانيت هنگامی پا به پيش می گذارند که احساسات فرد در مراحل پايين تر به
چيزی فراتر تبديل شده باشد. ادراک سبب می شود که مقدار وسيع و پيچيده ای از اطلاعات مورد
بررسی قرار گيرد و تصميم گيری صحيح و سريعی از پيچيدگی ها و بغرنجی های روابط ، درجه
بنديها، تمايز خوب و دستکاری ماهرانه سمبلها بعنوان مفاهيم انتزاعی که بتدريج مورد اهميت
قرار می گيرند اتخاذ گردد. اين همان مرحله علم، پزشکی و ظرفيت وسيع عمومی برای فهم و
ادراک است. دانش و تحصيلِ علم در اين مرحله بعنوان امری مهم تلقی می شود. با وجود فهم و
اطلاعات، ابزارهای اصلی برای اجرا و انجام کار مهيا است که همگی نشانه های سطح انرژی
۴٠٠ می باشند. اين سطح انرژیِ برندگان جايزه نوبل، زمامداران بزرگ و قضات ديوان عالی
کشور است. انيشتين، فرويد و افراد بسيار ديگر از متفکران بزرگ تاريخ در اين مرحله قرار می
گيرند.
نقاط ضعف اين مرحله شامل قصور در يک تمايز واضح در تفاوت بين نمادها و چيزی که
آنها ارائه می دهند است. پريشانی و گيجی بين جهان عينی و ذهنی درک و فهم عليت را محدود می
کند. در اين مرحله بسيار آسان است که برای شيفتگی و شيدايی در مفاهيم و تئوری ها، چشمها را
در برابر حقايق بست تا ديگر حقيقتی ديده نشود و در واقع نقاط ضروریِ از دست رفته را
براحتی ناديده گرفت. عقل گرايی می تواند پايانی برای خود محسوب گردد. در اين حالت، درک،
محدود شده محسوب می شود و نمی تواند از عهده ماهيت بصيرت يا نقاط بحرانی امور پيچيده
برآيد.
ادراک از درون خود نمی تواند راهنمايی برای رسيدن به حقيقت را فراهم کند. ادراک
حجم عظيمی از اطلاعات و مستندات را توليد و خلق می کند، اما قادر نيست اختلاف بين اطلاعات
و مفاهيم استنتاج شده را حل کند. تمام مشاجرات فلسفی در پيشگاه خودشان متقاعد کننده بنظر می
رسند. اگرچه ادراک در جهان تکنيکیِ امروز و جايی که روشهای منطقی مسلط هستند بسيار مؤثر
بحساب می آيد، اما درک، خود بحالتی ضد و نقيض به مانند مانعی اصلی در رسيدن به مراحل
بالاتر از هوشياری عمل می کند. فراتر رفتن از اين مرحله در جامعه ما نسبتاً غيرمعمول است.
سطح انرژی رضايت - پذيرش مقاله
سطح انرژی ٣١٠ : رضايت
اين سطح انرژی بسيار مثبت را می توان بعنوان دروازه ای برای سطوح انرژی بالاتر
پنداشت؛ برای مثال در مرحله بی طرفی کارها به اندازه کافی انجام می گيرند، اما معمولاً در
مرحله رضايت کارها به خوبی، با موفقيت و با تلاش صورت می گيرند. در اين مرحله کمال
بسرعت اتفاق می افتد. در واقع اين افراد کسانی هستند که برای مراحل بالاتر و پيشرفته تر انتخاب
شده اند. رضايت اشاره بر اين دارد که فرد بر مقاومت درونی برای زندگی، چيرگی و مشارکت
متعهد شده است. در زيرِ مرحله اندازه گيری شده ٢٠٠ ، افراد گرايش خاصی به کوته فکری
دارند، اما در سطح انرژی ٣١٠ حوادث بسيار بزرگی اتفاق می افتند. در اين مرحله افراد واقعاً و
بطور حقيقی دوستانه و مهربان هستند و موفقيتهای اجتماعی و اقتصادی گويا بحالتی خود به خودی
صورت می گيرند. اين افرادِ مشتاق و راضی هرگز از عدم اشتغال آزرده خاطر نمی شوند، آنها
حاضر به انجام هر کاری- اگر مجبور به انجام آن باشند- خواهند شد. يا برای خود تجربه ای خلق
می کنند يا خود آفريننده کار می شوند. آنها برای مواجه شدن با مشاغل جديد يا شروع کردن از
سطح خيلی پايين، با فروتنی و خضوع رفتار می کنند. آنها برای ديگران بسيار اميدوار هستند و
نيز هر جا که سودی برای جامعه وجود داشته باشد حضور و مشارکت دارند. آنها به امور درونی
شان رسيدگی می کنند و بر سر راهشان هيچ نوع مانع بزرگی در يادگيريهای جديد ديده نمی شود.
در اين مرحله حرمت نفس بالاست و هميشه با بازخوردهای مثبت از طرف جامعه بشکل
قدردانی و پاداش تقويت می شود. قرارگيری در اين مرحله باعث می شود فرد نسبت به نيازهای
ديگران، غمخوار و پاسخگو باشد. اين افراد مشتاق، سازندگانی هستند که با جامعه مشارکت و
همکاری دارند. آنها در هنگام مشکلات و سختی قادرند بسرعت از آن شرايط خارج شوند و با
داشتن چنين ظرفيتی بعلاوه تجربيات حاصله، قادرند اشتباهات و گرايشات خود را اصلاح کنند. در
اين سطح غرور هيچ معنايی ندارد، آنها فقط متمايلند که به کمی و کاستی های خود بپردازند و از
ديگران مسائل جديد ياد بگيرند. در اين سطح انرژی افراد به دانش آموختگانی عالی تبديل می
شوند؛ آنها بسادگی فرهيخته می شوند و منبع قابل ملاحظه ای از قدرت را در جامعه ارائه خواهند
داد.
سطح انرژی ٣۵٠ : پذيرش
در اين مرحله از آگاهی يک دگرگونی و تغيير شکل اساسی از اينکه خود فرد منبع اصلی
و خالق تمام اتفاقات و تجربيات زندگی است رخ می دهد. چنين حسی يکی از مشخصه های رسيدن
به اين درجه از تکامل است. اين احساس مسئوليت با وجود تمام گرفتاريها و فشارهای زندگی
دارای ظرفيتی است که قادر به کنترل زندگی به حالت متعادل و هماهنگ می شود.
همه افراد در سطح انرژی زير ٢٠٠ گرايش به ضعف دارند و با وجود لطف و مرحمت
زندگی، به خود بعنوان قربانی می نگرند. اين از آن اعتقادی نشأت می گيرد که فرد فکر کند منبع
خوشی و علت تمام مشکلات وابسته به امری خارجی است، اما با يک پرش عظيم، او دوباره می
تواند قدرت مورد نظر را بدست آورد. در واقع هنگامی که فرد به اين سطح هوشياری و آگاهی
برسد و متوجه شود که منبع تمام خوشی ها و ناخوشی ها در خود او نهفته است، مرحله پذيرش به
حد کمال خود رسيده است. در اين مرحله تکامل يافته هيچ نيروی خارجی وجود ندارد که ظرفيت
شاد کردن کسی را داشته باشد و عشق چيزی نيست که از طرف فرد ديگری بخشيده يا از بين رفته
باشد، بلکه توسط خود فرد و از درون او خلق می شود.
اين مرحله نبايد با بی ارادگی که از نشانه های بی علاقگی است اشتباه گرفته شود. پذيرش
به انسان اجازه می دهد تا زندگی را همانگونه که هست- بدون پيروی از دستورِ کار يا موضوع
مورد بحث هر روز- دريابد. در مرحله پذيرش آرامشی عاطفی وجود دارد و هر چقدر انکار اين
موضوع که منابع اصلی خوشی و ناخوشی در بيرون فرد قرار دارند فراتر رود ادراک او نيز
گسترده تر و بيشتر می شود. حالا ديگر فرد همه چيز را بدون تحريف يا سوء تعبير می نگرد،
تماميت زمينه ديد تجربی او گسترده شده و قادر است تماميت تصويری را در يک نگاه بنگرد.
پذيرش، رابطه نزديک و اساسی با تعادل، تناسب و اقتضاء دارد.
فرد در مرحله پذيرش نيازی به تعيين درست و غلط ندارد و بجای آن زمانش را به حل
مسائل و فهميدن اينکه برای مشکل چکار می توان کرد می گذراند. مشاغل سخت عامل ناراحتی و
وحشتزدگی او نمی شوند. اهداف بلند مدت نسبت به اهداف کوتاه مدت اولويت پيدا می کنند؛ در اين
قسمت نظم، انضباط و چيره دستی برجسته و مهم می شوند.
در مرحله پذيرش، نسبت به تضادها و درگيريها، دو قطبی عمل نخواهيم کرد، بلکه درمی
يابيم که ديگران نيز به همان اندازه که ما دارای حقوق هستيم دارای حق و حقوق مشابه اند و
همگی دارای شرف و ناموس برابرند. در حالی که مراحل پايين تر در برابر موارد بيان شده
پافشاری و سرسختی می کنند؛ در مرحله پذيرش، تکثر اجتماعی، خود عاملی برای حل مشکلات
سطح انرژی عشق مقاله
سطح انرژی ۵٠٠ : عشق
خواهش می کنم اين نکته را مد نظر داشته باشيد که چيزی که در اين مرحله قرار است
توضيح داده شود همان عشقی نيست که در رسانه ها مورد تبليغ قرار می گيرد. چيزی که جهان
معمولاً از عشق استنباط می کند يک شرايط شديد عاطفی توأم با يک جذبه فيزيکی، مالکيت،
کنترل، اعتياد، تمايلات جنسی و تازگی است. اينها در واقع بی اساس، شکننده و نوسانی هستند، به
اين دليل که ابتدا با قدرت و هيجان شديد شروع می شوند و کم کم قدرت خود را در شرايط مختلف
از دست می دهند و در نهايت بی علاقگی جايگزين آن می شود. در هنگام نااميدی اين ماسک
برداشته می شود و احساسات شروع به نشان دادن خشم و وابستگی می کنند. تبديل شدن عشق به
نفرت بسيار معمولی و در ميان بسياری افراد مشترک است. در واقع چيزی که ما به توصيف آن
پرداختيم عشق نيست، بلکه احساسات اعتياد آور است. نمی توان چنين عشقی را عشق واقعی
نامگذاری کرد، زيرا نفرت از غرور سرچشمه می گيرد و نه از عشق.
سطح انرژی ۵٠٠ با داشتن عشق بی قيد و شرط، بدون تغيير و دائمی مشخص می شود.
اين عشق نوسان ندارد و منبع آن هرگز وابسته به منبعی خارجی نيست. عشق ورزی، معادلِ بودن
و زندگی کردن است. عشق راهی برای بخشش، پرورش و حمايت همه امور مربوط به جهان
است.عشق، عقلانی نيست به همين دليل از ذهن برنمی خيزد، بلکه از قلب سرچشمه می گيرد.
عشق دارای ظرفيتی است که به دليل وجود انگيزه ناب می تواند شرايط هر کسی را تغيير دهد و
منجر به شاهکارهای عظيم شود.
در اين مرحله از سير تکامل، ظرفيت تشخيص اين ماهيت بر همه چيز مسلط می شود و
هسته اصلی هر چيزی تبديل به مرکزی برای تمرکز می شود. هنگامی که دليل و علت کنار
گذاشته می شود، ظرفيتی برای تشخيص فوری کليت مشکل بوجود می آيد و يک ديد گسترده
مخصوصاً در مورد زمان و روند، شکل می گيرد. دليل و علت تنها با امور خاص سروکار دارند،
اما عشق می تواند با تماميت سروکار داشته باشد. اين توانايی اغلب به شهود و بصيرت يعنی همان
ظرفيت درک فوری بدون توسل به روند نمادهای متوالی نسبت داده می شود. در واقع اين پديده
انتزاعی و آشکار همراه با مقدار قابل اندازه گيری اندورفين که در مغز آزاد می شود کاملاً ذاتی
است. عشق فراتر از تمام جدايی هاست.عشق چيزی جهانی است و جای خاصی را اشغال نمی
کند. از آنجايی که ديگر هيچ مانعی وجود ندارد اين امکان وجود دارد که فرد برای هميشه با فرد
ديگری باشد؛ بنابراين عشق همه چيز را شامل می شود و حس خود را گسترش و افزايش می دهد.
عشق بر مروت ها و خوبی های زندگی با تمام مشاجرات و نحوه بيانش تمرکز می کند و می تواند
حالتهای منفی را با تغيير نگرش نسبت به زندگی به جای حمله به آن از بين ببرد.
اين همان مرحله شادابی حقيقی است؛ اگرچه جهان شيفته و شيدای موضوع عشق است و
تمام اديانِ مناسب برای رشد و ترقی دارای سطح انرژی ۵٠٠ يا بالاتر هستند و اين موضوع را
4 درصد جمعيت جهان می توانند به اين مرحله از هوشياری برسند.
سطح انرژی سرور - آرامش مقاله
سطح انرژی ۵۴٠ : سرور
هر چه که عشق بيشتر بدون قيد و شرط می شود، تبديل به خوشی و مسرت درونی بعنوان
تجربه ای جاودان می گردد. اين مسرتی ناگهانی از يک حادثه لذت بخش نيست؛ بلکه يک همراه
ثابت و هميشگی در تمام فعاليتها است. سرور از درونِ هر لحظه از بايش و به جای آنکه از منبعی
خاص سرچشمه بگيرد برخاسته می شود. همچنين سطح انرژی ۵۴٠ همان سطح انرژی التيام
بخشی و معنويت بر اساس کمک به خود است.
مرحله ۵۴٠ به بالا همان مرحله افراد قديس، اوليا، التيام دهندگان و پيروان معنويت که در
اين کار پيشی گرفته اند است. اين سطح انرژی دارای ظرفيت عظيمی در صبوری و مقاومت در
برابر سختی های طولانی مدت همراه با گرايشی مثبت است. از نشانه های اين مرحله حالتی از
شفقت و رحم است. کسانی که به اين مرحله دست يافته اند تأثير قابل توجهی بر ديگران دارند. آنها
قادر به نگاه بصریِ عميق و طولانی مدت هستند که آنها را به حالتی از عشق و آرامش می رساند.
در مرتبه رفيع و بلند مرتبه ۵٠٠ ، فرد جهانی را می بيند که مزين به زيبايی های نفيس و
خلاقيتهای بی عيب است. هر چيزی بدون تلاش و بصورت همزمان اتفاق می افتد و جهان و هر
چيز ديگری در آن بعنوان تجلی عشق و الوهيت ديده می شوند. در اين حالت شخص با اراده
الوهيت ادغام می شود و حضوری احساس می شود که قادر است يک پديده بيرونی، معمولی و با
انتظاری واقعی را که مشاهده گران معمولی آن را معجزه می نامند به آسانی عملی کند. اين پديده،
ارائه دهنده قدرت شخص نيست؛ بلکه نشان دهنده قدرت اين سطح انرژی است.
حسِ مسئوليت فرد در برابر ديگران در اين مرحله کاملاً از کيفيت متفاوتی با ديگر مراحل
برخوردار است. در اين مرحله ميلی وجود دارد که او گرايش دارد اين حالت هوشياری را برای
سودمندی تمام زندگی به جای چند نفر خاص استفاده کند. اين ظرفيتِ عشق ورزيدنِ همگانی بطور
همزمان با کشف اينکه هر چقدر افراد بيشتری را دوست داشته باشی، بيشتر می توانی عشق
بورزی همراه می شود.
تجربيات نزديک به مرگ با تأثيرات خود می تواند شخصيت را دگرگون کند و اغلب به
افراد اجازه می دهد که سطح انرژی بين ۵۴٠ تا ۶٠٠ را تجربه کنند.
سطح انرژی ۶٠٠ : آرامش
اين سطح انرژی با تجربياتی که به نامهای "فراروی، خود ادراکی و خدا هوشياری"
برگزيده شده اند در ارتباط است. اين مرحله بشدت نادر و کمياب است، بطوريکه از هر ده ميليون
نفر فقط يک نفر می تواند به اين مرحله دست پيدا کند. هنگامی که شخص به اين مرحله می رسد
فرقِ بين امور ذهنی و عينی از بين می رود و ديگر هيچ نقطه کانونی خاصی برای احساس وجود
نخواهد داشت. افراد در اين مرحله، البته نه بصورت مشترک، خود را با سعادت و برکت که منجر
به منع انجام کارهای معمولی می شود از جهان برمی چينند. برخی آموزگارِ معنويت و روحانيت
می شوند و برخی ديگر بعنوان افراد ناشناس برای بهبود وضعيت بشريت کار می کنند. تعداد کمی
از افراد طبقه بندی شده مراحل پايين تر تبديل به نوابغی بزرگ می شوند و همکاری و کمکهای
شايانی به جامعه می کنند. افراد دارای اين سطح انرژی بسيار پرهيزگار و مقدس هستند و سرانجام
برای آنها دين، رسماً بحالتی برتر ارتقا پيدا می کند. در واقع معنويت خالص و مطلق از چيزی که
دين ارائه می دهد خود را برای اين افراد نشان می دهد.
قوه ادراک در سطح انرژی ۶٠٠ و بالاتر گاه گاهی بصورت حرکت آهسته و معلق در
زمان و فضا گزارش می شود. بايد گفت که هيچ چيزی بدون تغيير نيست و همه چيز زنده و
تابناک است. اگرچه اين جهان همان جهانی است که توسط ديگران ديده می شود، اما اين جهان
برای آنها بطور مداوم، روان و در حال حرکت است. يک رقص تکاملی هماهنگ و پيچيده که در
آن مبدأ، منشأ و اهميت هر چيزی بسيار مشخص است شکل می گيرد. اين مکاشفه خارق العاده به
حالتی غيرعقلانی اتفاق می افتد؛ در ذهن، يک سکوت لايتناهی بوجود می آيد که تصور و انديشه
هر چيزی را متوقف می کند. چيزی که شاهد و چيزی که مشهود است دارای هويتی يکسان می
شوند و مشاهده گر در اين چشم انداز ترکيب می شود و به همان نسبت، خود تبديل به چيزی برای
مشاهده می شود. نهايتاً با حضور قدرتی نامحدود، با ظرافتی پيچيده، بسيار محکم و غيرقابل
تغيير، همه چيز با هم ارتباط برقرار می کنند.
کارهای بزرگ هنری، موسيقی و معماری های عظيم که دارای سطح انرژی ۶٠٠ تا
٧٠٠ هستند می توانند ما را بصورت موقتی به مراحل بالاتری از هوشياری انتقال دهند. آنها
بشکلی جهانی، بی انتها و الهام بخش اند.
سطح انرژی روشنفکری مقاله
سطح انرژی 1000-٧٠٠روشنفکری
در اين مرحله می توان افراد بزرگی را در تاريخ ديد که حالات و تأثيراتی معنوی از خود
بجای گذاشته اند و افراد بی شماری در طول نسلها از آنها پيروی کرده اند و هنوز نيز در حال
پيروی هستند. تمام اين حالات ارتباطی مستقيم با الوهيت دارند که اغلب شناسايی شده اند. اين
همان مرحله قدرتمند الهام بخشی است. اين حالت در ميدان مجذوب کننده انرژی چنان جريان پيدا
می کند که قادر است بر تمام بشريت تأثير بگذارد. در اين مرحله چيزی به نام فرد هرگز تجربه
نمی شود و اين شخصيت از ديگران مجزا می ماند، اما در حقيقت "خود" با چيزی به نام الوهيت و
هوشياری شناسايی می شود. تمام امور ناآشکار و ظاهرنشدنی در خودِ فرد و ورایِ ذهن او تجربه
می شوند. اين ورا روی ضمير و نفس بگونه ای به مردم خدمت می کند که به ديگران ياد می دهد
چگونه آنها نيز می توانند اين کار را انجام دهند. اين مرحله، قله هوشياری در قلمروی بشريت تلقی
می شود.
آموزه های بزرگ شروع به بالا بردن اطلاعات توده مردم می کنند و سطح آگاهی کل
بشريت را افزايش می دهند. داشتن چنين ديدی، "زيبايی يا جذابيت" ناميده می شود و هديه ای که
با خود به همراه دارد آرامشی نامحدود است و بحالتی فراتر از وصف کلمات قابل شناسايی و
تشخيص می شود. در اين مرحله از ادراک، حس وجودی شخص، کل زمان و فرديت را برتری
می بخشد. ديگر چيزی برای شناسايی بدن فيزيکی به نام "من" وجود ندارد و بنابراين برای
سرنوشت و قضا و قدر هيچ نگرانی خاصی نيز احساس نمی شود.
بدن با شفاعتِ ذهن بعنوان ابزاری برای هوشياری بحساب می آيد که نخستين ارزش برای
معاشرت و ارتباط است. بدن و نفس به خودشان بازمی گردند که نشانی از رسيدن به مرحله
يگانگی و تکامل فردی است. برای هوشياری هيچ مکان و زمانی وجود ندارد. آگاهی به يک اندازه
و در همه جا خود را ارائه می دهد.
کارهای عظيم هنری، افرادی را که به مرحله روشنگری دست يافته اند به تصوير می
کشد. آنها مشخصه های روشنگری و روشنفکری را مانند آموزگاری با حالت خاصی از موقعيت
دست به نام "مودرا" نشان می دهند. بگونه ای که از کف دست آنها نيايش و برکت پرتوافکنی می
کند. "مودرا" وضعيت و قرار گرفتن دست است که معمولاً در رقصهای سنتی هند يا يوگا و
همچنين در دين بودا و هندو نشان داده می شود. اين عملی است که به کمک آن ميدان انرژی به
هوشياری و آگاهی بشريت انتقال داده می شود. اين الوهيت زيبا می تواند تا مرحله ١٠٠٠ درجه
بندی شود. حد اعلای اين درجه توسط کسانی که در اين دنيا زيسته اند و نامشان در تاريخ ماندگار
مانده است بدست آمده است. بعبارت ديگر آنها کسانی هستند که آواتارهايی با پسوند "خداوندگار يا
لُرد" را بعنوان قدردانی برای خود گرفته اند؛ مثل لُرد کريشنا، لُرد بودا و لُرد عيسی مسيح.
آوارتار در فرهنگ هندوئيسم به معنای تناسخ يا تجديد جسم در شکل و فرم انسانی يا تناسخ در
خدايان هندو است.
نقشه هوشیاری مقاله
نقشه های هوشیاری
____________________
پایاااااااان
مدرس استاد محمد بهمنی پور
فایل 1 فایل صوتی
فایل 2 فایل صوتی
فایل 3 فایل صوتی
فایل 4 فایل صوتی
فایل 5 فایل صوتی
فایل 6 فایل صوتی
مدرس استاد محمد بهمنی پور
فایل 1 فایل صوتی
فایل 2 فایل صوتی
فایل 3 فایل صوتی
فایل 4 فایل صوتی
فایل 5 فایل صوتی
فایل 6 فایل صوتی
مدرس استاد محمد بهمنی پور
فایل 1 فایل صوتی
فایل 2 فایل صوتی
فایل 3 فایل صوتی
فایل 4 فایل صوتی
فایل 5 فایل صوتی
فایل 6 فایل صوتی
فایل 7 فایل صوتی
پایان جلسه فایل های ضمیمه
قبل از هرچیزی، فرم درخواست مشاوره را تکمیل کنید!
دوره های مرتبط
دوره راز متافیزیک پیشرفته
🌺سلااااااام سلااااااااام عاشقان
👌لطفا…..لطفا…..لطفا
👌باذهن منطقی 👈 نیایید
👌بابالهای عشق 👈 بیایید
👌باچشم دل 👈نگاه کنید
👌باگوش جان 👈 بشنوید
👌اگر طالب 👈 فیضی
✍ #استاد_محمد_بهمنی
دوره به سوی نور
سلاام ودرود برشما جان الهــــــــــــــی
هم اکنـــــــون در احساس ارتباط واتصال
هوشیارانه با هستی هشیار هستم،،،
اینجا با ذهن ورود نکنیـــــد،،
باگوش روح وباچشم معنا بین اینجا بیا،،،
میخواهیم درآسمان کلمات پرواز کنیم،،،
دراحساس دریا شنا کنیم،،،
دوره شکوفایی الهام وشهود
لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ، و با استفاده از طراحان گرافیک است، چاپگرها و متون بلکه روزنامه و مجله در ستون و سطرآنچنان که لازم است
دوره آموزشی ایموشن کد
از آنجا که این دوره توسط اساتید زیادی تدریس می شود شایان ذکر است که بگوییم استاد اول آخر این علم استاد بردلی نلسون است که تمامی افرادی که آموزش می دهند از ایشان آموخته اند و ایشان مبدع این علم است.
امتیاز دانشجویان دوره
نظرات
25,000 تومان
قوانین ثبت دیدگاه